سهم من از تو
دلتنگیِ بی پایانیست
که روزها دیوانه ام میکند
شب ها شاعر...
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۶/۱۴ ساعت 21:12 توسط ஜ raha ஜ
|
یه گوشه ی دنج . . .
یه گوشه ی دنج . . .
یه نقطه . . .
یه عالمه بغض . . .
یک دنیا حرف . . .
یک دلشکسته . . .
و بی نهایت خاطره . . .
کافیست برای جوان مرگ شدن. . . !
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۶/۱۱ ساعت 21:4 توسط ஜ raha ஜ
|
مرگ يكـ احسآس
مشكے بـہ تـטּ كنيد
عزا گرفتـہ ام ..
براے مرگ يكـ احسآس
احسآسے بـہ بزرگے يكـ غرور لـہ شده
بـہ زير خیانت هاے يكـ عشق دروغيـטּ
اينجا ..
در خلوتگاه ايـטּ عشق
صداے شيونهاے دردناكم
صداے نفريـטּ هاے ايـטּ دل شكستـہ ام
روزے بـہ گوشت خواهد رسيد ..
ايـטּ صدا را ..
دست سرسخت سرنوشـت بـہ گوشت مے رساند
براے زجرهاے ايـטּ قلب سوختـہ ام
براے هر نفس كـہ با مرگ كشيدم ..
براے تكـ تكـ ثانيـہ هاے تنهايے ام
و براے غرور شكستـہ ام ..
ديدار بہ قيامت عزیز لعنتے ...
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۶/۰۷ ساعت 11:26 توسط ஜ raha ஜ
|
سرد است ,بی تفاوت است
هزار و یک شب است که دستانش را دور گردنم حلقه میکنم!!!
سرد است ,بی تفاوت است
محکمتر آغوشم را نمیگیرد اما...
اما حداقل پای رفتن ندارد؛
"عروسکی که روزی برایم هدیه آوردی"
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۶/۰۳ ساعت 20:38 توسط ஜ raha ஜ
|
پیله کرده ام به تو...
پیله کرده ام به تو...
نمیدانی پروانه شدن در آغوشت چه عالمی دارد...!
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۵/۲۷ ساعت 21:51 توسط ஜ raha ஜ
|
سیگار...
ته سیگارهایم پوکه های خاطرات است که شلیک می کنم وسط مغزم …
می کشد مرا اما شاید تو را فراری دهم از ذهنم !!!
همه را خطا زدم …
پاکت بعدی ، خشابی دیگر …
و مرگ مُردن نیست
و مرگ تنها نفس نکشیدن نیست !
من مردگان بیشماری را دیده ام که راه میرفتند ،
حرف میزدند ، سیگار میکشیدند !!!
نه یک نخ … نه یک پاکت …
یک عمر هم که سیگار بکشم فایده ندارد !
تا خودم نسوزم دلم آرام نمی شود …
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۵/۲۳ ساعت 12:23 توسط ஜ raha ஜ
|
یاد تو...
باز امروز سیگار و یاد تو جفت شده اند....
پک میزنم به سیگارم....
دلم دود میشود...
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۵/۱۹ ساعت 11:48 توسط ஜ raha ஜ
|
تنهایی...
مهم نیست که تو با من چه میکنی ،
بیا ببین “برای تو” من با خودم چه میکنم !
چقدر لذت بخش است احوالم این روزها
شده ام شبیه موهایت در بــــــــــــــــــاد …
کاش می شد..
یک لحظه جایمان را با هم عوض کنیم..
شاید تو می فهمیدی چقدر بی انصافی
و من می فهمیدم چرا؟
گفــتنِ “دوستــــت دارم ” نظر لــــطــــــفـــم
نبود
!!
نظرِ دِلـــــــم بود
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۵/۱۲ ساعت 19:48 توسط ஜ raha ஜ
|
دوستت دارم
“دوستت دارم” هایت را به کسی نگو
نگه دار برای خودم
من جانم را
برای شنیدنش
کنار گذاشته ام . . .
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۵/۰۳ ساعت 12:0 توسط ஜ raha ஜ
|
من یک دخترم...
من یک دخترم...
مرا پریشانی موهــــــآیت نـــــه !
مرا تـــه ریـــش خستـــه ات دیوانـــه میكند...
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۴/۲۹ ساعت 14:1 توسط ஜ raha ஜ
|
خدایا...!
خــבایـا ...
شَـبــیــﮧ بــاבڪُــنَـڪــے شـــُـבهــ امـ
اَز بــُغــضــهـایــے ڪــﮧ بــِـﮧ اِجــبــار فــرو בاבهــ اَمــ
اِلــتــمــاسَــتــ مــیــڪُــنـمــ
فَـقَط یـــڪ سوزטּ !
تـــِـڪــﮧ تــِـــڪــﮧ شــُـבنـــَـمــ بــآ خـوבمـ
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۴/۲۴ ساعت 19:34 توسط ஜ raha ஜ
|
منتظرم...
اینجـــا بـﮧ مـَرز بـے تـَفـاوُتـے هـا
رسیـבه ام
בلـَــم را בیگــر هیـــچ نمـے لرزانــב!!
בر مـَـטּ دلهـُــره….
בر مـَـטּ تـــرس….
בر مـَـטּ "احســآس مُــرבه است" !!
ایـטּ روزهـآ بــے خـیـآل
خیـالـَم شـُבه ام
مـُنتظرَم בنــیـا تـَمـام شـَوב...
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۴/۲۰ ساعت 11:22 توسط ஜ raha ஜ
|
اگــر بیــایــی...
قــول بــده کــه خــواهــی آمــد
امــا هــرگــز نیــا!
اگــر بیــایــی
هــمه چیــز خــراب می شــود!
دیــگر نــمی تــوانــم
اینــگونــه بــا اشتــیاق
بــه دریــا و جــاده خیــره شــوم!
مــن خــو کــرده ام
بــه ایــن انتــظار،
بــه ایــن پــرســه زدن هــا
در اسکــله و ایستــگاه!
اگــر بیــایــی
مــن چشــم بــه راه چــه کســی بمــانــم؟
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۴/۱۴ ساعت 23:18 توسط ஜ raha ஜ
|
انتظار...!
یادتــــــــ باشد ؛
مــــــــــن اینجا،
کنار همین رویاهای زودگذر،
به انتظار آمدن تـــــــو ،
خط های سفید جاده را می شــــــــمارم...!
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۴/۱۱ ساعت 18:12 توسط ஜ raha ஜ
|
